سوالي كه مطرح شد ساده بود و كوتاه. به نظر شما كداميك از مسائل و چالشهاي اجتماعي كشور را ميتوان به عنوان مهمترين چالش برشمرد و براي آن چه راهكاري را پيشنهاد ميكنيد؟
به گزارش فرهيختگان، اين سوالي بود كه گروه اجتماعي فرهيختگان از جامعهشناسان و متخصصان امر پرسيد؛ سوالي كه طرح آن از پيش از نوروز آغاز شد و البته تعداد قابل توجهي به آن پاسخ دادند كه آوردن آن در يك صفحه امكانپذير نيست. مهمترين چالشهايي كه جامعهشناسان ما برشمردند مشكلاتي بود كه اعتياد و بيكاري بر جامعه بار ميكرد و از طرفي تعريف نادرستي كه عدهاي از مشكلات جامعه دارند هم در رتبه دوم قرار داشت.
شايد در ابتدا به نظر برسد پاسخ اين سوال واضح و ساده است، اما به راستي تمام چالشهايي كه همه ما ميشناسيم چگونه برطرف ميشوند و آيا مردم و جامعه ما ظرفيت و گنجايش مواجهه با آن را دارند؟ آيا براي حل يك مشكل فرهنگسازي صورت ميگيرد و آيا ميتوان به جامعه براي حل مشكلاتش اطمينان كرد؟ اين سوالي بود كه از جامعهشناسان و اساتيد پرسيديم، اما شما هم ميتوانيد به آن پاسخ دهيد. به نظر شما مهمترين چالش اجتماعي كشور ما چيست؟
بيكاري درد بزرگ جامعه ما
امان الله قراييمقدم
مهمترين مسالهاي كه در حال حاضر جامعه و كشور ما با آن دست به گريبان است، بحران بيكاري است. بيكاري معضل بزرگ جامعه ما است كه به همراه خود پيامدهاي ناخوشايندي را براي خانواده و فرد بيكار ميآورد؛ مشكلاتي از قبيل فقر اقتصادي، مشكلات روحي و رواني، افت ارتباطات خانوادگي، مشاجره، خلافكاري و عدم توجه به بنيانهاي خانواده. اينها همه مشكلاتي است كه فرد بيكار و خانواده او با آن دست به گريبان هستند. اين مشكلات باعث ميشود درون خانواده با ناهماهنگي و عدم ثبات روبهرو شود كه پيوستگي و وابستگي را ميان افرادش به بيشترين شكل ممكن كاهش دهد. از طرفي ما در جامعه خود با فروريختگي ارزشهاي جامعه روبهرو هستيم، مشكلي كه ميتواند به راحتي بنيانهاي اصيل يك جامعه را به انحراف بكشاند و آن را از بين ببرد. خانوادهاي كه از درون پاشيده ميشود، ديگر چيزي براي از دست دادن ندارد و همين باعث ميشود كه خودش را رها كند، خودش را از بند اتفاقاتي كه باعث پايبندي ميشود خلاص كند و ما با بالا رفتن آمار خودكشي در كشورمان مواجه شويم. بيكاري باعث ميشود كه فرد زندگي را به هيچ بشمارد چراكه هيچ انگيزهاي براي گذران زندگي و شب را به روز رساندن ندارد. افرادي كه همه تلاش خود را ميكنند كه زندگي بهتري داشته باشند، وقتي با معضل بيكاري مواجه ميشوند ديگر زندگي و آينده برايشان بياهميت ميشود و در واقع خود را به دست سرنوشتي ميسپارند كه هيچچيز آن معلوم نيست. متاسفانه در حال حاضر جامعه ما مشكلات فراواني دارد كه بيكاري به بسياري از اين مشكلات دامن ميزند. فرض را بر اين بگذاريد كه مردي كه سرپرست يك خانواده چهارنفره است، بيكار باشد، او بايد براي تهيه مايحتاج روزانه زندگي، خود را به آب و آتش بزند، اين به آب و آتش زدن ممكن است مشكلات بيشمار و زيادي را براي او ايجاد كند، مشكلاتي كه فرد نميتواند با آن كنار بيايد اما چارهاي نيست. همين واژه چارهاي نيست ميتواند آبي روي آتش وجدان فرد باشد و او دست به دزدي، قاچاق و قتل بزند. فردي كه بيكار ميشود ديگر تعريف درست و جامعي از اوقات فراغت ندارد و نميتواند مانند آدمهاي ديگر براي خودش شرايط ايجاد آرامش را مهيا كند. بيكاري امالامراض همه مشكلات يك جامعه است. جامعه زماني ميتواند پويا باشد و به رشد اقتصادي دست يابد و از تخلفات اجتماعي عاري شود كه افراد در آن شغل داشته باشند و در كنار شغل از نظر كاري حاشيه امن برايشان ايجاد شود؛ حاشيه امني كه هميشه استرس و ترس از دست دادن كارشان را نداشته باشند، اين همان دردي است كه ريشهكن كردنش جز با فرهنگسازي و همچنين ترميم پايههاي اقتصادي كشور امكانپذير نخواهد بود. كشوري كه بحران بيكاري خود را بتواند حل كند، قطعا در مهمترين مشكل خود توانسته است با سربلندي بيرون بيايد و اين ارزش بزرگي است. ارزش براي جامعهاي كه جوانهايش براي پيدا كردن يك كار مناسب دست به هر چيزي ميزنند تا بتوانند ماهانه براي گذران زندگي خود و خانواده خود مبلغ ناچيزي را دريافت كنند.
به نظر بنده مهمترين چالش اجتماعي كشور در سالهاي اخير همانا تزلزل بنياد خانواده بهويژه در سطوح شهري و بهخصوص در كلانشهر تهران بوده است. جامعه سالم مجموعهاي از خانوادههاي سالم است و خانواده تنها يك نهاد اجتماعي صرف نيست، بلكه كانون اصلي رشد و تعالي انسانهاست و ميتواند زمينهساز تكامل بشر باشد. در قرآن كريم صريحا به برابري زن و مرد در كانون خانواده اشاره شده است و بر پايه اينكه زن و مرد از جان و نفس يكديگرند؛ مودت، رحمت، لطف و آسايش را بين آن دو قرار داده است. البته هم وجود مسائل نوپديد اجتماعي و هم چالشهاي مثبت و منفي اجتماعي بعضا حكايت از ضرورت رنسانس اجتماعي دارد. اِنَّ اللّه لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّيَ يُغَيِّروا ما بِاَنفُسِهم (سوره رعد آيه 11) مسائل و معضلات خانوادگي و اجتماعي را ميتوان فهرستوار چنين اولويتبندي كرد:
1- تغيير نظام سنتي خانواده به سمت بينظامي و نه لزوما نظام صنعتي و مدرنيته.
2- افزايش درصد طلاقهاي عيني و عاطفي و كاهش ازدواجهاي رسمي و دائم.
3- گسترش فحشا، فساد، خيانت و بيماريهاي مقاربتي حتي بين بعضي از ساكنين روستاها.
4- نااميدي روزافزون دختران تحصيلكرده از پيدا كردن كار مناسب و ازدواج متناسب.
از عواملي كه در پيدايش اين زمينهها موثر است، ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
الف. رنگ پريدگي اخلاقي
ب. تهاجم ماهوارهاي
ج. نابساماني اقتصادي (مرفهين و غيرمرفهين)
د. و از همه مهمتر نبودن الگوهاي فرهيختگي و فقدان برنامههاي ارجمندي اخلاقي و اميد به طلوع صبح صادق.